سلامی برسان...
و خداوند اینجاست...در کنار منو تو...
زیر آن سایه ی سرو...یا که آن بام بلند...
هر کجا دیدیش ، سلامی برسان...
نه ز خود ، بلکه ز دوست...
بگو آن یار قدیم ، که در آن ملک رفیع ، ز وجود خود در او تافته ای...
کنون روی زمین ، خسته و بی کس و تنهاست خدا...
چشم بر در که بیایی ، تا که شاید شود زین خاک جدا...
و خداوند اینجاست...در کنار منو تو...هر کجا دیدیش سلامی برسان...
+ نوشته شده در شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 16:35 توسط فرناز
|
شازده کوچولو می گفت :