و خداوند اینجاست...در کنار منو تو...

زیر آن سایه ی سرو...یا که آن بام بلند...

هر کجا دیدیش ، سلامی برسان...

نه ز خود ، بلکه ز دوست...

بگو آن یار قدیم ، که در آن ملک رفیع ، ز وجود خود در او تافته ای...

کنون روی زمین ، خسته و بی کس و تنهاست خدا...

چشم بر در که بیایی ، تا که شاید شود زین خاک جدا...

و خداوند اینجاست...در کنار منو تو...

هر کجا دیدیش سلامی برسان...